23 سال پیش تو یکی از گرمترین و طولانی ترین روزهای سال،من متولد شدم
تولد همیشه برام وازه ی خاصیه حس خوبیه که بدونی یکی از این همه روزهای خدا متعلق به توئه
اونم روزی به این بلندی!
وقتی برمی گردم و پشت سرم رو نگاه می کنم باورم نمیشه این منم که این همه سال رو یکی یکی پشت سر گذاشتم انگار همه چیز مثل یه خواب بوده،یه خواب طولانی
دوست داشتم وقتی روز تولدم میرسه قشنگ ترین متنی رو که می تونم بنویسم ولی نمی دونم چرا حالا که امروز رسیده؛روزی که مدت ها انتظارشو کشیدم ذهنم نم کشیده و خالی شده
شایدم آدم ها روز تولدشون ریست میشن و یه فرصتی پیدا می کنن تا دوباره همه چیز رو از نو بسازن
18 تیر برای من مثل یه مبدا تاریخیه،روزی که همه بودن هام رو رقم میزنه و بهم یاد آوری میکنه چقدر غروب رو دوست دارم
غروبی که برای اولین بار توی همچین روزی چشمهام رو،رو به زیبایی هاش باز کردم
و تموم این زیبایی ها هنوز هم ادامه داره...
شاید حتی فکرش را هم نمی کردم که روزی تمام پاریس زیر پایم باشد و من بر فراز بلندترین سازه ی این شهر غروبی دل انگیز را به نظاره بنشینم
آنقدر تصویر ذهنی ام از ایفل رویایی بود که با خودم وعده کرده بودم به محض دیدنش از ته دل جیغ بکشم،از آن بالا پاریس مثل نقشه ای روی زمین پهن شده بود و به راحتی می شد مسیر حرکت مان از لوور تا ایفل را رویش نشان داد،وقتی به بلندترین نقطه ی برج رسیدیم تقریبا خورشید در حال غروب بود و انگار غروب هر جا که باشد حتی در پاریس،دل انگیز ترین و رویایی ترین ساعات شبانه روز است
می ارزید
اگر بپرسید می گویم می ارزید که صف یک ساعت و نیمی پایین برج را تحمل کنی تا حالا در این ارتفاع بایستی،325 متری زمین حس غریبی داشت مخصوصا برای من که عاشق ارتفاعم
پایه های برج با استفاده از آسانسوری مورب تا طبقه ی اول امتداد داشت و از آن جا به بعد آسانسور مستقیمی یکسره تو را تو اوج ایفل می برد
بالای برج مجسمه های زیبا و نسبتا طبیعی از سازندگان ایفل در اتاقکی در وسط برج ساخته بودند که خیلی تماشایی بود با رسیدن شب نورافکن های نوک برج را روشن کردند ،دو نور افکن که در دو جهت مخالف هم خط بلندی از نور را در آسمان پاریس می پراکند که تا کیلومتر ها از برج میشد از روشناییش لذت برد
منظره آن پایین رودخانه ی زیبایی بود که در دو سمت برج امتداد داشت و در دو سمت دیگر زمین های سرسبز و چمن کاری شده و آب نماهای زیبایی مستقر بودند
و نورهای نقطه ای کوچکی در حد و اندازه ی مورچه که از زمین می درخشید که به گمانم فلاش دوربین های متعددی بود که شکوه ایفل را از آن پایین به تصویر می کشیدند
ادامه دارد...
پ ن :مثل همیشه عکس ها را در ادامه مطلب می توانید ببینید
بابت این همه تاخیر امیدوارم منو ببخشید،شرمنده جبران می کنم